آقای بیچاره تقریبا سه ساعت بود داشت فکر میکرد ، مجموع اتفاقات رخ داده در شش سال گذشته را میتوانست به ترتیب مرور کند و قادر بود فرآیند رخداد هر اتفاق را بفهمد به غیر از آخرین اتفاق و در آخر نتیجهای که گرفت این بود : همه اعضای گروه انتصابات به او دروغ گفته بوده اند و از اول قرار نبود آن چیزی بشود که در بیان و وعده و قسم آنها بود . بیچاره مثلی داشت که میگفت ممکن است آدم سادهای باشم ولی آدم احمقی نیستم . یاد ماجرایی افتاد : آقای الف با آقای ب مذاکره کرده بودند و آقای ب قسم شرف خورده بود فردا صبح روی آن صندلی و پشت آن میز نخواهد نشست ( با بازی زبانی قول دروغ داده بود که از آن مقام استعفا دهد و از فردا قید آن را بزند ) ولی اتفاقی که افتاده بود : دستور داده بود میز و صندلی جدید برای اتاق ریاستش بیاورند و بعد از ظهر به سرکارش رفته بود .
کلاسهای هفته آخرمهردهم تجربی بازدید : 408
چهارشنبه 29 مهر 1399 زمان : 8:37